امروز سر کلاس دو سه ثانیه خوابم برد و استاد مچمو گرفت هیچ، یه سوالم ازم پرسید که گفتم نمیدونم میخوام یه اعترافی بکنم، من درسای رشته مو اصلا نمیفهمم فقط شب امتحان میخونم و خوشبختانه یاد گرفتم چجوری بخونم که نمره بگیرم
از اولین روزی که اومد سر کلاس احساس کردم چهره ش آشناس و امروز یه سر نخ بهم داد، وقتی داشت با یکی دیگه از دانشجو ها صحبت میکرد اسم دبیرستانمو گف انگار تو اون دبیرستان معلم بوده ولی من اصلا یادم نمیاد معلم چی بوده، دلم خواست ازش بپرسم ولی انقد خسته بودم که فقط از خدام بود برسم خونه اینه که نپرسیدم و به خودم گفتم هفته ی بعد پی میگیرم
یکی از اساتید خواسته بود مقاله انتخاب کنیم و تو کلاس توضیح بدیم ، بعد از ۴ مقاله که رد شد بالاخره پنجمی تایید شد و خیالم از بابت اونم راحت شد
واس هفته بعد دو تا تکلیفم دارم و ترم دیگه با شروع تکالیف رسما شروع شد
به خودم میگم اصلا مهم نیس که سه روزه درس نخوندم مهم اینه که ۴ روز باقی مانده هفته رو به بهترین نحو استفاده کنم
دیروز درخواست انرژی داشتم از شخصی خاص:) امروز دیدم پروفایلشو عوض کرده ، واقعا انرژی گرفتم دستش درد نکنه نمیدونه خودش ولی الهام بخش منه
خیلی اخلاقش مزخرفه ها...ولی خیلی آدم الهام بخشیه حداقل برای من
امیدوارم کتابم فردا به دستم برسه چون بهش احتیاج دارم
و ان شاء الله از فردا دوباره درسمو شروع میکنم
راستیییی یادم رفت بگم امروز یه بخشی از یه درسی نوکی زد به درسهای مورد علاقه من
واقعا قلبم تند میزنه وقتی چیزی که عاشقشم دارم یاد میگیرم پس نتیجه میگیریم هنوزم شوق یادگیری در من هست فقط جای اشتباهی قرار گرفتم
خدا کمکم کنه میرم جایی که حس میکنم خوشحالترم
خداجونممممم کمکم کن که خیلی نمونده