وبلاگی برای همه :)

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای همه :)

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

روزی در دانشگاه ۲

داشتم همین پستو مینوشتم که اولش تو پست قبلی هست یهو دیدم یه خانمی اومد نشست کنارم 

منم یه نگاه بهش انداختم و دیدم بلللههههه استادمه ، راستش تا حالا تو این موقعیت نبودم که تو اتوبوس به این بزرگی و دارای جاهای خالی زرتی استادم بیاد بشینه کنارم ولی جای خوب قضیه اینه که منو نمیشناخت کلا استاد جماعت دانشجو رو نمیشناسه منم از فرصت استفاده کردم و اصلا به روی خودم نیاوردم که استادمه 

اونم یه شوخیایی باهام میکرد مثلا وقتی میخواست بشینه یه دور شلوارشو کشید بالا بعد رو به من کرد و گفت ای بابا کوتاه شد 

بعد یه خانمی با موهای طلایی از پشت پنجره دیده میشد که روسریشم افتاده بود (یا انداخته بود مهن نیس بهرحال) موهاشم زیر نور افتاب میدرخشید استادم یه تنه به من زد گفت اوووو اونو خانمه رو ببین موهاش چقد قشنگه منم فقط یه لبخند کج و معوج تحویلش دادم و گفتم بله حقیقتش نمیدونستم باید چی باشم؟ دانشجوش یا یه کسی که رندوم تو اتوبوس کنارش نشسته البته یه بار دیگه م اتفاق مشابهی واسم افتاد و با یه استاد تو اتوبوس بودم عوضش با اون خیلی گرم گرفتم و صحبت کردیم  و پول اتوبوسشم من دادم 

آخر ترم حقمو گذاشت کف دستم 

همونی بود که نمره مو کم کرد همون که گفتم خاک بر سر عقده ایت کنن استاد ف.ذ 

خب خوب شد دوباره تکرار کردم 

البته قطعا نمیدونست من همونی ام که تو اتوبوس بود منم دیگه درس گرفتم استاد تو دانشگاه معنی داره و استادته غیر از اون هر جا ببینیش هفت پشت غریبه س لذا دیگه با این یکی گرم نگرفتم

میخواستم راجع به رفتار الاغانه ی همکلاسیم بنویسم که این استاد امروز این پستو به خودش اختصاص داد

برای بار صدم هم بهم ثابت شد این کسی که من خطابش میکنم دوست پشیزی برای من ارزش قائل نیست و خداروشکر که  بعد از اتمام دانشگاه دیگه نمیبینمش 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد