وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

خاطرات

با هم سوار اتوبوس شدن، یکیشون تیشرت مشکی پوشیده و اون یکی خردلی که به نارنجی نزدیکتره تا زرد، از همون وقتی که سوار شدن مشغول صحبت کردنن، هر دو چهره های بامزه ای دارند و از فیزیکشون معلوم که باید ۱۷ تا ۱۹ ساله باشن 

ریشایی که هنوز کامل درنیومده، اندام لاغر و استخونای کشیده 

بین این دو تا دوست من حدس می‌زنم اونی که مشکی پوشیده لیدر کارای به روزه ، مثلا در مورد پسرا از بازیای جدید خبر داره، میدونه چجوری بازی کنه که ببره، میدونه چجوره دختری رو مجاب کنه که باهاش هم کلام شه و نارنجی پوش دوستیه که عاقل تره، اونیه که محتاط تره و این احتیاطو هم خودش انجام بده هم به دوستش انتقال میده 

مشکی پوش ایرپادشو درآورد و یکیشو داد به دوسش که باهم یه بازی رو بررسی کنن

بعد از کلی توضیح احتمالا نارنجی پوشم الان حقه های بازی رو بلده 

خیلی وایبی که بهم دادنو دوس داشتم 

بخصوص قسمت شیر کردن ایرپاد :(

یاد خودم افتادم که با دوستم از امتحان برمیگشتیم و تا وقتی می‌رسیدیم خونه دنیا واس ما بود 

اون لیدر بود 

فیلمای جدیدی که دیده بودو می‌آورد و قسمتای هیجان انگیزشو بهم نشون میداد نوجوون جماعتم که غلیان هورمونه 

دلم واس خودمِ اون موقع تنگ شد

امتحانمم سخت بود 

خاکبرسر طراح سوال کنن 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد