وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

فارغیت

نمیدونم تو همچین روزی بقیه دانشجوها چه حسی دارن 

من نه روزی که قبول شدم خوشحال بودم

نه امروز که از جشن فارغ التحصیلی برگشتم 

یه دورم گریه کردم 

ولی نمیتونستم بگم چرا 

هی همینجوری الکی گفتم چیزی نیس، خوبم 

جشنی بود و خنده های مصنوعی و عکسای اجباری 

یه استوری ام گذاشتم اینستا بدونن هنوز زنده م 

فردا باید برم اداره ببینم مدرسه مو عوض میکنن یا نه 

اگه نکنن مجبورم خونه بگیرم 

هنوز لیست انتخاب رشته رم ویرایش نکردم که رشته های تعهدی توش ثبت شده.امروز فهمیدم یکی از بچه ها که ارشد قبول شده بود نمیتونه بره چون گفتن اساتید موافقت نمیکنن پنجشنبه کلاس برگزار شه 

واس ارشد رشته مرتبط موافقت نمیکنن حالا بیان واس من موافقت کنن؟ 

بهرحال متاسفانه مجبورم تو همین َشغلی که دارم بمونم و پول جمع کنم تا بتونم تعهدمو بخرم 

بابام میگه من پولشو میدم قسطی ولی ماهی ۷.۵_۸ تومن میشه 

تا چند سال 

خودم که میگم زیاده آخه من تو این دانشگاه چی یار گرفتم یا چقد از امکانات رفاهی استفاده کردم که اینهمه پول باید پس بدم 

تازه تسویه حسابم مونده اونم احتمالا بین ۲۰ تا ۳۰ تومنی باشه 

همکلاسیام یا ماشین گرفتن یا طلا 

من چیکار کردم؟ همش شد مول رفت و آمد و لباس سالی یه بار و کتاب و کلاس 

مثل ۴ سال پیش حس میکنم باختم 

احساس لوزر بودن دارم که تو هیچ وری هیچ دستاوردی نداشتم 

امروز فهمیدم یکی از بچه ها خودکشی کرده 

راستش خودمم اگه میتونستم اینکارو میکردم 

مث دیالوگ اون فیلمه که میگه حس میکنم واس این دنیا خلق نشدم و مناسبش نیستم منم همچین حسی دارم 

همیشه داشتم ولی وقتی بازم شکست میخورم پررنگ تر میشه 

من به نشدن فکر نکردم تو تمام مسیری که اومدم 

وقتی شروع کردم گفتم حتما میشه 

واس همین آسون گرفتم 

ولی الان واقعیت چیز دیگری ست

تازه قراره دندون، دارو و پزشکیای پارسال که امسالم کنکور دادن دوباره انتخاب رشته کنن

یعنی اگر احتمال قبولی ۵۰ درصد بود 

الان دیگه ۲۰ درصده 

امروز به دوستم گفتم بیا کنکور بدیم اون نمیدونه من کنکور دادم 

همش داشت فک می‌کرد و جواب قاطعی نمی‌داد 

میگف بخوام کنکور بدم باید از خوشی های زندگیم بگذرم و اگه آخرش نشد چی؟ 

من تو هر چند باری که کنکور دادم اصلا به این موضوع فک نکردم چون واسم مهم نبود

خوشی واس من قبولی تو رشته و دانشگاه مورد علاقه م بود که هیچوقت بهش نرسیدم 

امروز دوستم که بخاطرش رفته بودم جشن (چون دیروز پیام داد گف بیا گفتم باشه بخاطر تو میام ، بعد یکم دیر اومد گف نمیخواستم بیام گفتم خب زودتر میگفتی هیچکدوممون نمیومدیم) 

انقد با عشق به سوگندنامه نگاه می‌کرد منم بهش گفتم گف اره 

چون خیلی واس این دانشگاه تلاش کردم 

چرا من نباید هیچوقت همچین حسی رو تجربه کنم آخه 

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا سه‌شنبه 20 شهریور 1403 ساعت 09:35 ب.ظ

ان شاءالله که بهترین انتخاب رشته رو انجام بدین و بهترین نتیجه رو بگیرین عزیزم خدا شمارو هم حفظ کنه عزیزدلم

مرسی جانمم

سمیرا سه‌شنبه 20 شهریور 1403 ساعت 03:11 ب.ظ

سلام عزیزم ماشاالله دخمل تلاشگری هستی، هر چی پست هات رو میخونم برات کیف می کنم فقط ناراحت شدم در مورد استغفرالله خودکشی گفتی حیف از اینهمه جوونی، شور و تلاش نیست که اینجور حرف هایی بزنه صمیمانه بابت فارغ التحصیلی بهت تبریک میگم عزیزم ان شاءالله که امسال قبول بشی ولی حتی اگه این اتفاق هم نیفته هیچی از ارزش های شما کم نمیشه بعدشم شما یه میلیمتر با بدست آوردن آرزوتون فاصله دارید، امسال دیگه دانشجو هم نیستید و فراغ بال بیشتری دارید، مطمئنم اگه یه همت کوچولو بکنین، ایندفعه حتما قبولین البته تا میتونین به بهترین نحو انتخاب رشته کنید و ناامید نباشید، حتی بیست درصد هم شانس کمی نیست عزیزم با اینکه اولین بار هست که کامنت میذارم ولی خیلی دوست دارم محکم بغلت کنم و ماشاالله بابت اینهمه سختکوشی بهت تبریک بگم عزیزم، میبوسمت

سلاااام مرسییی
چقد خوشحال شدم از کامنتت
والا چی بگم ،لعنت بر شیطون که این چیزارو میاره تو ذهن آدم و باعث میشه آدم همچین گناهی رو به زبون بیاره
ممنونم عزیزدلم
آره خودمم میخوام لیستو دیگه ادیت کنم تموم شه
خیلی خوشحال شدم که واسم نوشتی
خدا حفظتون کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد