هفته سوم هم به پایان رسید
این هفته کلا آقای مدیر رو ندیدم
یا یه روز اومد؟ فک کنم فقط یه روز دیدیمش
خانم مدیرم نیومد چند روزی چون مریض بود
یه روز اومد که اواسط قبل از ظهر رفت سرم زد
امروزم فک کنم یه ساعتی اومده بود البته من نرفتم دفتر اون زنگو
ولی دیدم تو حیاط داره با تلفن حرف میزنه
یه فلش و یه سوت باید بخرم واس کلاس
صدام کفاف نمیده واس حفظ نظم
فلشم واس پروژکتور
میگن نتایج ۲۰م میاد
کاش امروز میومد
امیدوارم حداقل همین ۲۰می باشه که میگن که میگن و باز عقب نیفته علاف شیم
کارای فارغ التحصیلی م همچنان معلقه پول زور میخوان بگیرن، اینجور که بوش میاد ما هم باید این پول زورو پرداخت کنیم
همچنان تو دفتر شوخیای بی نمک و مزخرف ادامه داره
نمیتونم جزئیاتو بگم ولی تمام مدت مجبورم لبخند بزنم
البته گاهی هممیخندم
گاهی هم اصلا نمیفهمم چی میگن چون به زبون محلی چرت و پرت میگن
وایی اگه نیمسال دوم قبول شده باشم چی؟
چجوری باز به رفتن به مدرسه ادامه بدم
تمام این روزارو به امید زود تموم شدن و موقت بودنش گذروندم
امروز بهترین پسرم نیومده بود ، از اول صبح دلم واسش تنگ شده بود
مامانبزرگش اومد گف مریضه
چجوریه؟ ازش راضی ای
گفتم خیلی پسر خوبیه
گف باباش زندانه و مامانشم کارگره
و روزگار همچنان ادامه داره
بعدا نوشت: الان دیدم گفتن بعدازظهر شنبه نتایج میاد