این یک داستان است
کاراکتر اول
با اینکه داشت زیر ماسک خفه میشد ولی همیشه روی صورتش بود، یه ماسک مشکی که دیگه داشت به مشخصه ش تبدیل میشد
عاشق مانهوا و مانگا و انیمه ست و مدل موهاشم شبیه به یکی از شخصیتای مورد علاقه ش تو یکی از مانهوا هاست
همیشه ردیف دوم کلاس مینشست شاید بخاطر اینکه به درب خروجی نزدیکتر بود و بعد از تموم شدن کلاس راحتتر و سریع تر میتونست اونجارو ترک کنه
یه مشحصه دیگه هم داشت
اون خیلی باهوش بود
مدال طلای المپیاد داشت و به شدت درونگرا بود
احتمالا به تازگی ۱۸ ساله شد بود یا حداقل فاصله چندانی با ۱۸ سالگی نداشت
پرده اول
صبح زود بیدار شدم تا سریع به کلاس برسم، از اینکه حتی ۵ دقیقه دیر به کلاس برسم هم وحشت دارم چون نمیتونم وارد کلاسی بشم که نزدیک به صد نفر حضور دارن و سکوت عمیقی برقراره و فقط صدای استاد به گوش میرسه
بنابراین زودتر از تخت بلند میشم و لباسامو میپوشم، ترجیح میدم مشکی بپوشم تا کمتر جلب توجه کنم، سر تا پا مشکی
کوله مو برمیدارم و سریع جلوی آینه موهامو مرتب میکنم تا سریعتر به اتوبوس برسم
نگاهی به ساعتممیندازم و از خونه میزنم بیرون
سرویس تقریبا شلوغه اما برام مهم نیس
بهرحال با هیچکس حرف نمیزنم و بعلاوه قرار نیس مدت زیادی اینجا باشم
یه صندلی تکی انتخاب میکنم و ایرپاد مشکیمو درمیارم و آهنگی که دوس دارم پلی میکنم
همچنان که به بیرون خیره شدم و آهنگ مورد علاقه م داره پلی میشه منتظرم تا زمان حرکت اتوبوس فرا برسه و راه بیفتم سمت دانشکده
گهگاهی یه سری میزنم وبلاگ و خاموش میخونم. ولی خب یکم بی حوصلم فرصت نمیشه (یعنی رمق ندارم) کامنت بذارم. یجور استایله دیگه (Gothic Style رو سرچ کن). البته با توجه به سادگی که تو گفتی بنظرم مدل دبیرستانی مد نظرته :)
ایشالا که نتیجه ش خیره
حله داداش

دیدم این استایلو
نه بابا منظورم این نبود
اره همون دبیرستان بود تقریبا منظورم
این استوری واقعیست؟
شخصیت داستان گاتیک هست؟
خب در نگاه اول که پرام ریخت که کامنت گذاشتی و داری میخونی
فک نمیکردم اینجارو چک کنی خیلی وقت بود نبودم
البته واقعیِ از رو شناخت نیس
و باید بگم متاسفانه نمیدونم گاتیک چیه؟ گوگلم کردم ولی خب بخوام الان توضیح بدم نمیدونم چیه
ووو در مورد داستان کاراکتر که
بلهههه واقعیههه
خودم از خودم دارم واس بنده خدا اخلاق و رفتار میچینم با توجه به ظاهرش