وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

بله و نهایتا کنکور دادم

داشتم اتاقمو مرتب میکردم و کتابارو جمع میکردم 

هر کاری از ۱۵ بهمن ۴۰۲ کرده بودم واس کنکور تا الان از جلو چشمم رد شد

چه جونی کندم واقعا 

فک کنم یه بار گفتم بخاطر یه نفر تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم، در واقع هدفم نزدیک شدن به اون بود واس همین همراه دانشگاه گفتم بخونم(که اشتباه کردم واقعا واقعا اذیت کننده بود برام) 

ولی خب از یه جایی به بعد اون آدم رفت کنار و من موندم و حوضم 

خیلی سخت گذشت واقعا 

مخصوصا وقتایی که با دانشگاه قاطی میشد

امتحانا میفتاد تو یه هفته یا حتی تو یه روز 

اینهمه برو بیا 

خیلی خسته شدم 

بعد از اتاقم شروع میکنم زبان خوندن 

و نقاشی  انقد دلم میخواست نواختن یاد بگیرم 

ولی خیلی گرونه فعلا از پس هزینه ش برنمیام 

چیزهایی که دلم میخواد نقاشی کنمم انتخاب کردم 

از منظره ها و بعضا صحنه های بریجرتون استفاده میکنم 

خیلی قشنگن بعضی مناظرش

قرار بود کتاب خوندنم شروع کنم 

ولی نمیدونم با چی شروع کنم

خواستم از کتابخونه کتاب بگیرم ولی چون فرصتش محدوده منم حوصله ندارم عجله ای بخونم تصمیم گرفتم کتاب بخرم 

دیگه یه دونه کتابو میتونم بخرم 

به هیچ وجه نمیخوام هیچکدومو تا اومدن نتایج به تعویق بندازم 

من تلاشمو کردم و عمیقا دلم میخواد برسم به اونچه که دلم میخواد ولی خب با هیچکاری نکردن و فقط منتظر موندن مگه اتفاق خاصی میفته 

اون درس معرفی به استادمم هنوز تایید نشده 

کاش اونم تایید میشد امتحانشو میدادم  و تمام 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد