فکت

باورم نمیشه امروزم نتایج نیومد  واقعا مسخره س 

میخوام چند تا فکت راجع به خودم بگم 

یک: وقتی دارم درس میخونم، فیلم یا سریال میبینم جواب تلفن و پیام هیچکسو نمیدم غیر از خونواده م 

دو: از عمل های زیبایی خوشم میاد ولی هیچوقت پولشو نداشتم که انجام بدم 

سه: وقتی یه آدم خوشگل (چه پسر، چه دختر) میبینم واقعا نمیتونم هندل کنم ، اگه مرکز توجهش من نباشم که معمولا نیستم بهش نگاه میکنم و بعد از اینکه نگام کنه میترسم و چه باورتون بشه چه نه حتی حرف زدن معمولیمم یادم میده و اگه کسی همرام باشه سعی میکنم پشت سرش قائم شم

چهار: تا حالا کافه نرفتم ، میتونستم برم ولی نمیدونم چرا دلم نمیخواد بسوزه حس میکنم باید با کسی برم که میخوام باهاش ازدواج کنم 

پنج: اگه به اندازه ی فیلم دیدن کتاب میخوندم میتونستم که سخنور یا اندیشمند باشم و همیشه از این بابت متاسف بودم 

شش: از کارای خونه متنفرم و آشپزی ام بلد نیستم و حس میکنم یکی از بزرگترین نقطه ضعفهای منه (فارغ از اینکه دخترم کلا دلم میخوادست علاقه داشته باشم به اینکارا) 

هفت: از اینکه خیلی ساکتم و آروم بنظر میرسم بدم میاد ولی تقریبا هر چند وقت یه بار این ویژگیامو از یکی میشنوم و آپدیت میشه برام 

البته باید بگم بدم میومد الان دیگه تقریبا پذیرفتمش 

هشت: از اینکه یه نفر ازم عکس و فیلم بگیره متنفرم و به محض اینکه متوجه بشم محلو ترک میکنم و متواری میشم 

نه: زبان مادریم با زبان جایی که به دنیا اومدم فرق میکنه و با اینکه تو این محیط بزرگ شدم فقط میتونم متوجه بشم و اصلا نمیتونم صحبت کنم همین باعث شده فک کنم تو یادگیری زبان خیلی بی استعدادم ، شاید واقعا هستم 

چون زبان پدر و مادرمم با هم فرق میکنه ولی من فقط یکیشو بلدم 

و آخری : دوست دارم کسی که یه روز بهش علاقمند شدم فراموش کنم ولی هرگز نتونستم کسی رو پیدا کنم که علاقه مون دو طرفه باشه و بتونم اونو پاک کنم البته نسبت به اونم احساسم یکطرفه بود ولی میتونم بگم فقط مبهم و ناواضح شده برام نتوستم پاکش کنم و حتی اگه خودشم بیاد نمیتونم اون احساسو دوباره نسبت بهش داشته باشم نه به اون و نه فعلا به کس دیگه ای و این باعث ناامیدیم میشه 

بعدا نوشت: راستی اینو به عنوان یه چالش در نظر بگیرین و شمام تو وبلاگتون راجع به خودتون بنویسین لطفا به منم بگین تا بیام بخونم