خیلی حس مزخرفی دارم
احساس توخالی بودن میکنم
انگار هر کاری از دستت بربیاد انجام بدی و برسی به تهش و حس کنی هیچکاری نکردی
از این تکرار خسته م
به معنای واقعی خسته م
اینکه آدم یه تصوری از زندگیش داشته باشه بعد ببینه ۱۸۰ درجه با اون چیزی که فکر میکرد فرق داره خیلی مزخرفه
دیگه جمعه کنکورو میدم و تمام
تلاش تحصیلی من جمعه به پایان میرسه
یا اون چیزی که دوست دارم قبول میشم و میخونم
یا دیگه پرونده درس خوندنو میدم حوصله ارشد، مرشد ندارم همین لیسانسم به زور تحمل کردم
درسایی که هیچی ازشون نمیفهمیدمو حفظ کردم که نمره بیارم
و پاس شم و زودتر از اون خراب شده رهایی بیابم
ولی دیگه تحمل ندارم همین مزخرفاتو چند سال دیگه هم بخونم چه ارشد چه دکترا
تصمیم گرفتم اگه نشد اون چیزی که دلم میخواد خودم مطالعه کنم هر اونچه که دوست دارم
من از کتاب خوندن، از یاد گرفتن بینهایت لذت میبرم و دوسش دارم
حس خوبی بهم میده ، سعی کردم این احساس خوبو با درسایی که دوسشون دارم مشترک کنم و برسم به یکی از خوشی های زندگیم
که دفعه اول نشد
ایندفعه م نشه میبوسم میذارم کنار
راه دیگه ای برای لذت بردن از این علاقه انتخاب خواهم کرد
دیگه ببینم چی پیش میاد
سلام
تصمیم خوبیه
فقط مسئله اینه که توی این مملکت پیش از این که ببینن چه معلومات و مهارتهایی داری میپرسن مدرکت چیه؟
اول مطمئن بشین که با لیسانستون میتونین زندگیتونو در آینده بچرخونید.
سلاام
متشکرم
بله کاملا حق باشماست .
آخه با لیسانس چی میشه زندگی رو چرخوتد؟
ولی باید منطقی تصمیم گرفت نه احساسی
سعی میکنم حتی اگر تصمیمم همین هم بوده باشه مطمئن شم که کاملا منطقیه و نه از روی احساسات
راستی متشکرم آدرس وبلاگتون رو هم گذاشتین حتما بعد از کنکور میخونمتون