انقد همه پزشکا دارن میرن
من تعجب میکنم چرا بعضیا نمیرن
هر چند میزان رضایت از زندگی به خیلی چیزا بستگی داره
به شرایطی که توش بزرگ شدی
به شرایطی که الان داری
به تصوری که از زندگیت داشتی و داری
به امکاناتی که میخواستی داشته باشی و نداری
یا حتی داری
به ارتباطات اجتماعی ت
به برخورد آدما باهات
خلاصه به همه ی اینا بستگی داره
واس همین آدم دو دل میشه این رشته رو بخونه یا نه
اونم با شرط و شروط
قطعا مهاجرتم سخته ولی
مثلا من تا حالا ندیدم یه معلم مهاجرت کنه
به عنوان یه معلم
مثلا یه آشنا داشتیم زوج معلم و مهندس
معلمه که کلا کارشو ول کرد، بازخرید کرد خودشو
مهندسم نمیدونم
چند سال ترکیه بودن
اونجا دختر دار شدن
بعد رفتن کانادا اونجا از هم جدا شدن
دیگه خبر ندارم دقیقا مشغول چه کاری ان
ولی به احتمال ۹۰ درصد دیگه معلم و مهندس نیستن
جدا از اون
کلا ندیدم معلم مهاجرت کنه
انگار معلم جماعت شخصیت قانع تری داره
یا حداقل پیدا میکنه
غر میزنه ها، بخور نمیره، فلانه
ولی قدرت ریسک و تغییر نداره
شایدم داره ولی اونقدر قوی نیست
ولی پزشکا اینجوری نیستن
حداقل هر کی تو مجازی معروفه یا کار زیبایی میکنه یا داره میره یا رفته
غیرمعروفام یا رزیدنتن یا عمومی
مثلا من یکیو میشناسم تو روستاهای یکی از استانا کار میکنه با اینکه تعهدی نیس، شاید داره امتیاز جمع میکنه
بعد از ۲۴ سال زندگی به یک نتیجه گیری رسیدم، اینکه ما تو این دنیا تنها هستیم، موفق بشیم باید تنهایی جشن بگیریم، شکست بخوریم باید تنهایی ناراحتی کنیم، بغضمون بگیره باید تنهایی گریه کنیم، همه آدما درگیر مسائل خودشونن.
واقعیت تلخیه مگه نه؟
از توییتر فارسی
هی میخوام بنویسم هی نمیتونم
ذهنم همزمان به چندین مسئله فکر میکنه
امروز خانم مدیرمون میگف درکت میکنم
سخته بخوای بین دو مسیر انتخاب کنی
تصمیم بگیری
خیلی خوب بود یه نفر همچین حرفی بهم زد
یه بارم میگف سخته بخوای زن کسی باشی که تو جمع خردت کنه
اینم درک کردم
کلا زن رنج کشیده و در نتیجه با درکیه
درک زیاد از رنج زیاد میاد
هیچی دیگه چی بگم
اون روز یکی از بچه ها شیرموز می نوشید از اون موقع میگم میخرم میخرم هنوز نرسیدم
یه چیزیو میخوام اعتراف کنم
دلم واس مدرسه و بچه ها تنگ میشه
یه پستی من باب نتایج گذاشتم که حذفش کردم
پزشکی تعهدی قبول شدم
به احترام کسانی که خواننده اینجان نوشتم هر چند دوس نداشتم بنویسم
چون مطمئن نیستم برم دانشگاه یا نه
یه گره پیچ در پیچی پیش اومده بود که خداروشکر حل شد به لطف خدا و چند انسان شریف
به افرادی مربوط به کارم مجبور شدم بگم دانشگاه قبول شدم
چنان برقی تو چشماشونه که آدم خجالت میکشه بگه نمیخوام برم
متاسفانه محدودیت شرایط باعث شد نتونم درست انتخاب رشته کنم وگرنه خیلی گزینه های بهتری رو میز بود
مثلا پزشکی غیرتعهدی تیپ ۳
یا دندون تعهدی
ولی امان از مغزهای کوچک زنگ زده و جیب های خالی
خلاصه این شد نتیجه این مدت تلاش
توروخدا پول ندارید بچه نیارید
عملیات بچه آوردن رو میشه جوری انجام داد که به بچه ختم نشه
آدم باشید
تو مدرسه مورد داریم طرف ۳ تا زن داره از هر کدومم چند تا بچه قد و نیم قد
تو مدرسه م خیلی خوشحال شدن همکارا
دشمن به ظاهر دوستمم بیچاره یه بو هایی برده ولی هنوز مستقیم نگفتم چی قبول شدم
امروزم آقای مدیر باز تو راه بود
ولی خیلی نزدیک بود ماشینش به ماشین ما
انقد فکرم مشغول بود یادم رف سلام کنم
خیلی زشت شد