وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

کی دراما

یه خانوم دکتری رو پیدا کردم که تو آلمان رزیدنته 

بعد یکم تو پیجش وول خوردم دیدم عه

علایق مشترک داریم

میگف آرزوم بود برم کُره 

منم خوشم میاد از فیلمای کره ای ولی راستش آرزو ندارم برم یا مثلا برم کنسرت خواننده ها و آیدلارو ببینم 

شاید وقتی ۱۸ تا ۲۰ سالم بود همچین آرزویی داشتم

ولی این خانم دکتره میگف من همچنان دوس داشتم تا اینکه جامه ی عمل پوشانده بود و رفته بود کره و کنسرتم رفته بود

بعد خیلی خورده بود تو ذوقش

حقیقتش من خیلی وقت پیش خورد تو ذوقم وقتی داشتم سریالارو میدیدم نگاه و تمرکزم از نقشای اصلی رف رو مردم معمولی و خودمو اونجا تصور کردم

میگف مردم واقعا اونقد خوشگل و بوجی و موجی نیستن 

و اتفاقا پوستشون خیلیم خرابه

تازه یه نوشیدنی معروفم هس کی دراما بازا میدونن چی میگم

یه دونه از اونام خریده بود میگف شیرموزه بعد میگف دوستم میگه کاله خودمون خوشمزه تره

خوشحالم که تو ۲۰ _۲۱ سالگی به اون دید واقعی رسیدم و حس خوبی بهم داد 

ولی خب سریال دیدن که گناه نیس، همچنان میبینیم ولی بدون حسرت

کلا از اینکه دید واقع گرایانه م خیلی شفافه خوشم میاد و باعث میشه حسرت خوردنم زیاد طول نکشه چون ناخودآگاه شروع میکنم به تجزیه و تحلیل

فقط نمیدونم این دیدم چرا واس پزشکی کار نکرد

البته دلیلشو میدونم ولی تا به ازش نگذرم نمیتونم بگمش

هیچ جا نمیتونم بگم

حتی اینجا که در ناشناس ترین خودم و درنتیجه واقعی ترین حالت ممکن خودمم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد