وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

گیلتی پلژر

خب رفقا 

سریال تا قسمت ۹ دیدم 

کلا ۱۰ قسمتش اومده 

ولی دیگه ادامه ندادم چرا؟

چون اون اتفاقی که امید داشتم بیفته نیفتاد و بازیگر اصلی مرده بود  

حقیقتش نمیدونم واس کشور مالزی باشه یا تایلند گوگل کردم مالزی نوشته بود ولی خط و نوشتارش شبیه تایلنده 

بهرحال خیلی خوب ساختنش ولی نویسنده روانیش نمیدونم چرا اینجوری کرد 

میتونست جسم طرفو بهش برگردونه هر چند طرف خودش داره بازی میکنه و در واقع روحش زنده س ولی وقتی مثلا خودشو تو آینه میبینه صدا و تصویرش یکی دیگه ش چون جسمش مفقود بود قسمت ۸م که کلا سناریو اینطور پیش رفت که جسمش از بین رفته و فقط استخوانشو پیدا کردن 

یه خرده م البته به دلیل اینکه lb بود یکم ریسکیه معرفی کردنش 

جدیدا تو آسیام مد شد از اینجور فیلمای همو بسازن 

بعد آخه جالبه امروز که داشتم استوریای یکی از افراد مجازی که  گاهی چک میکنم چک میکردم ( خیلی کم پیش میاد این پیجارو چک کنم قدیما معتادشون بودم ) در مورد همین ارتباط دو هم جنس نوشته بود 

از وقتی رفته لندن لحنشم عوض شد 

نوشته بود ناناحت شدین تو ادبیاتمونم ارتباط دو هم جنس مطرح شده؟ 

من چرا دارم انقد این موضوعو مینویسم؟ فازم چیه واقعا؟ 

بهرحال میخوام بگم داره فراگیر میشه

چند تا از پسرهایی که میشناسمم بهم گفتن که بهشون پیشنهاد رابطه شده از طرف هم جنس

خب برگردیم به زندگی واقعی 

تااااااازه بعد ددان اززز ییهههه ممااااههههه

تو سایت تایید شد درسم و تاریخ امتحان نداره

اگه بتونم از همین امروز شروع میکنم به خوندن که هر چه زودتر امتحانشو بدم بره پی کارش 

یه مدت کوتاهیه شروع کردم دارم یکی از زبان های آسیای شرقی رو یاد میگیرم 

بنظرم اگه میخوایین مغزتون یکم ورزش کنه شروع کنین به یادگیری

حالا هر چی شد 

خییلییی سخته

ولی دوست داشتنییه 

زبان جدید عین موسیقیه یه ارتباطاتی تو مغزت ایجاد میشه که تا حالا وجود نداشت 

یه کارای دیگه هم در رابطه با دانشگاه دارم که اگه اعلام کنن باید برم پی بگیرم 

بای د وی اینستارم دی اکتیو کردم که دیگه نبینم سریال جدید چی هس 

بسه به اندازه دو سه ماه دیدم 


قبلا همدیگرو دیدیم؟

واااهههااااااییییی 

کی سریال مالزیایی با زیرنویس انگلیسی میبینه؟ من 

خوشبختانه صحبتا خیلی روزمره ست و مشکلی تو ترجمه ندارم و متوجه میشم 

انقددددد قشنگه که حد نداره 

هم هیجان داره هم ترس هم گریههم عشق 

اگه خودش کپی نباشه صددرصد ازش کپی درمیاد 

این سریال تونست منو از دنیای واقعی جدا کنه 

برم ادامه شو ببینم 

?How am I supposed to know

امیدوارم تو زندگی بعدی یه انسان ۱۰۰ در ۱۰۰ برون گرا باشم 

من درصد درون گراییم در مواقع مختلف تغییر میده ولی معمولا از ۷۰ درصد به بالا همیشه فاکینگ درون گرام 

میشه با کسی حرف زد؟ آره ولی نه هر کسی 

خیلی این پروسه برداشتن مرزها برای یه آدم سخته 

یکیو انتخاب میکنی کم کم باهاش ارتباط برقرار میکنی 

اوایل بیشتر شنونده ای، وقتی دیگه فهمیدی مچی باهاش، احساس امنیت کردی میشی گوینده 

وقتیم که رفت، به هر دلیلی ارتباط قطع شد متلاشی میشه 

یه مدت باز درصد درون گراییت میزنه بالا میرسه به نود، صد 

دوباره حس میکنی یه نفر باید باشه و این پروسه تکرار میشه 

ممکنه اصلا حوصله نداشته باشی پروسه رو تکرار کنی و تو لاک بمونی 

راستش بدم نیست 

اذیت کننده هم نیست باهاش کنار میای 

ولی حداقل یه نفر همیشه باید باشه 

چند روزه اون یه نفر پیشم نیست و خیلی خیلی احساس تنهایی میکنم 

من خیلی وقته دوست و رفیق  ندارم 

همکلاسی دارما باهاشونم حرف میزنم گهگاهی ولی اون مرزها فقط در مواقع حضوری برداشته میشن ، دیگه تو دانشگاه تجربه چت صمیمانه نداشتم چون همشون درگیرن احتمالا 

اونی که بخاطر بیکاری کارای چرت و پرت و خارج از سنش میکنه منم 

همچین بیکارم نیستم ولی مثلا متاهل نیستم، چه میدونم رابطه ندارم، سر کار نمیرم 

کارای خارج از سنم که میگم منظورم کارای کوچیکتراس 

چند بار خواستم فکرمو درگیر چیزای دیگه کنم 

مثلا دغدغه م بشه ظاهرم، خیلی برسم به ظاهرم 

همه اون چند بارم شکست خوردم 

اصلا نمیتونم ادامه بدم ولی گمونم بد نباشه یه بار دیگه امتحان کنم 

یکی از افراد مجازی ای که میشناسم میگه بهم میگفتن زشتی 

منم از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم بابت چیزی که دستم خودم نیس ناراحت نباشم به جاش به چیزایی بپردازم که دست خودمه 

مثلا درس بخونم 

الانم بعد از ارشد داره پزشکی میخونه 

فک کنم منم عملا همینکارو کردم و حواسم نبوده 

به منم گفتن زشتی 

یه بارم بخاطر اینکه خیلی بچه آرومی بودم شنیدم که میگفتن مریضم ، بچه که انقد آروم نمیشه 

منم نتونستن هیچکدوم تغییر بدم به جاش سعی کردم مثلا تو چیزای دیگه تاپ باشم 

که تو اونم شکست خوردم

فک نکنین خنده تلخه جدی دارم میخندم 

چیکار کردم تو زندگیم؟

به زیبایی خودت

بچه ها این سریالا خیلی انتظار آدمو از رابطه بالا می برنشدم عین این تینیجرا که واس مچ شدن زوج سریال ذوق میکنن 

حقیقتشو بخواین من تا حالا رابطه جدی نداشتم نمیدونم چند درصد این دراما ها میتونه واقعی باشه 

فک کنم همش دلوخه 

بهرحال مغزم واقعا پر شد نمیخوام دیگه ببینم قدرت پردازش ندارم 

داشتم تو اینستا دنبال تیکه های سریال میگشتم چند تا کلیپ رقصم دیدم 

من از هیکل ورزشی حقیقتا خوشم نمیاد واس خانوما (نظر شخصی منه و واس خودم دارم میگم)

ولی از هیکل دنسرای  خانوم خیلی خوشم میاد 

نمیدونم چرا حس میکنم به آناتومی یه زن بیشتر میاد

همچنین هیکل والیبالیستای زن مثلا 

بهرحال من که نه ورزشکارم نه دنسر خواستم یه نظری داده باشم 

کلا از بچگی از دو تا جیز خیلی خوشم میومد یعنی قلبمو قلقلک میداد یکیش اسکیت بود یکیشم دنس 

که هیچکدومم نتونستم یاد بگیرم یعنی اصلا فرصت نشد برم دنبالش یا پول نبود یا من دیگه باید درس میخوندم 

راستی استادم جواب داد 

و بقیه موارد همونطور 

روانی شدم واس این یه درسم که نمره ش نمیاد 

وایی کلافه م کرده 


شگفت انگیز

تا حالا استاد انقد دیر جواب گو نداشتم 

ای کاش فقط دیر جواب میداد 

الان اصلا جواب نمیده 

امیدوارم حداقل امشب تا آخر شب جواب بده علافم کرده ، جواب نده باید برم دانشگاه

گیر کی افتادیم 

امروزم با  فیلم و سریال خودمو خفه کردم نمیدونم قبلا در این مورد نوشتم یا نه ولی چند تا فیلم هست که بعد از دیدنشون واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم 

چون امروزم یه فیلم دیدم به همون زیبایی و تاثیر گذاری دو سه تا فیلم قبل یادم افتاد در موردشون بنویسم 

اولین فیلمی که دیدم و واقعا باعث شد آب روغن قاطی کنم و برم تو فکر به شدت  آنا کارنینا بود، بنظرم شگفت انگیز بود 

تا ابد شگفت انگیز خواهد بود که عشق با این همه پیچیدگی آنقدر دقیق از ذهن یک انسان تراوش کرده و نوشته و بعدم فیلمشو ساختن 

میدونم که فیلم نمیتونه به زیبایی جزئیاتی که تو کتاب نوشته شده بیان کنه ولی همون فیلم کافی بود تا بفهمم چقددددد قشنگ نوشته شده 

بنظرم بعضی نویسنده ها نابغه ن 

دومیش چمپیونه که بر اساس واقعیت ساخته شده و یه فیلم ترکیه ایه و معرکه س ، عشق وقتی با یه چیزی ترکیب میشه قدرتش آدمارو بیشتر میکنه برای جنگیدن 

سومیشم  که امروز دیدم  یانگ وومن اند  د سی ( واقعا حوصله انگلیسی نوشتن ندارم) بود که بر اساس واقعیته اینم 

و در مورد تاریخ سازی یه زن  تو  ورزش و شنا ست 

اینکه بر اساس واقعیتن جذاب‌تر میکنه این داستانارو 

و در مورد آنا کارنینا هم مطمئنم همه نوعی از عشق یا اتفاق رو تو اون داستان تجربه کردن یا حداقل شنیدن 

همه چیز همونجوریه و در هاله ای از ابهام به سر می بریم