وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای خودم

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

نقل قولی از استاد

جدا نمیدونم باید با کی حرف بزنم!هیشکی رو ندارم 

در نتیجه میام اینجا و می نویسم 

حس میکردم وبلاگ یعنی برنامه ریزی کنی واسه نوشتن مطالب و یه چیز مفید بنویسی

یه چیزی که ارزش ادبی و مضمونی داشته باشه

ولی شنیدین مثلا بعضی افراد میگن سطل استفراغ روانی فلانی شدم، هر چی مشکل داره و عقده میاد به من میگه 

الان اینجام اینجوری شده

رسما هر چی میشه میام مینویسم 

البته تو زندگی من اونقد اتفاق مهیجی نمیفته فوقش بیام از سریالی، فیلمی بنویسم 

فکرمو در مورد یه چیزی بگم 

یا اتفاقاتی که تو مجازی بولد میشه بیام بگم آمیخته با نظر خودم

ولی جدا نمیدونم چی تو مغز استادم میگذره 

من نمیدونم چرا این دو واحد لعنتی رو معرفی به استاد دادن به من 

بابا من حاضر بودم برم سر کلاس (البته به شرط مجازی بودن، الانم مجازیه) 

ولی شخص استاد نخواد تک نفره به من جواب بده 

چون حس میکنم حس میکنه استخدام منه مثلا 

الان به من میگه با دخترا حرف نزن بزار کار کنن 

بزار درسته؟ یا بذار 

حالا مهم نیس ولی واقعا چه فکری میکنه اینو به من بگه 

خسته م کرده

حالا اینا هیچی 

همیشه فک میکردم اگر مثلا به فلان جا برسم میتونم اون یکی چیزم به دست بیارم

حالا بعضی آدمارو میبینم به فلان جا رسیدن 

ولی اون یکی چیزه رو به دست نیاوردن

این باعث ناامیدی و ترسم میشه 

در باب نتایج

یه سوال فنی دارم

چجوری باید گریه کرد ولی قرمز نشد 

بازیگرا خیلی خوب گریه میکنن 

اصلا صورتشون تکون نمیخوره فقط قطرات اشک تر و تمیز سر میخورن پایین 

هر روز یک کار جدید پیش میاد 

باورتون میشه پول اسنپم دیگه ندارم؟ 

جدی ندارما باید از بابام بگیرم 

مسافت نسبتا دوری هم هست

بعضی وقتا که با والدینم صحبت میکنم 

متوجه میشم که نتیجه کنکورم خیلی واسشون مهمه

هنوزم واسشون مهمه که اون رشته ای که دلشون میخواد بخونم 

البته خودمم دلم میخواد (حقیقتشو بخوایین بیشتر دلم میخواست الان واس خودم نمیگم مهم نیستا ولی اونقدر مهم نیست) ولی واس اونا هنوزم همونقدر شاینی و قشنگه که من اون رشته رو بخونم 

عجیبه واقعا نمیشه نظر والدینو تغییر داد 

هیچ جوره 

من یکی از شانسایی که آوردم اینه که معمولا تفکراتم هم سو بوده 

نه به زور

خودمم موافق بودم باهاشون 

ولی الان احساس میکنم طور متفاوتی فکرمیکنم ولی نظر اونا همچنان همونه که هست مگر اینکه خلافش ثابت شه

البته که زندگی مسالمت آمیز رو یاد گرفتم 

بنظرم باید یاد گرفت 

چون واس ازدواجم همینطوره 

با کسی زندگیت رو شیر میکنی که کاملا تو فضای متفاوتی با تو بزرگ شده شایدم مشابه دیگه شانسیه 

چند روزه درسای زبانم عقب افتاده باید امروز جمعشون کنم چون تلنبار شه نمیرسم 

امروز برای اولین بار آشپزی کردم 

البته غذای خاصی نیود ولی همون غذای نه خاصم بی نمک بود

واقعا نمیدونم چجوری باید نمک ریخت که اندازه باشه 

قاشقی، پیمونه ای چیزی نداره؟ 

میدونم بستگی به مقدار مواد داره ولی خب یه کفی باید داشته دیگه 

Whhyyyyy!!!!

جونم بالا اومد تا تایید کردم 

دو بار رفتم اداره و کلی پول اسنپ دادم

خدا لعنتشون کنه با این سایت 

خب  دلم میخواد با یه نفر دوست شم 

ولی پسره :/ 

نمیدونم چرا دختر این فازی پیدا نمیکنم 

از دوست اجتماعی و این مزخرفاتم خوشم نمیاد راستش 

بنظرم اگه فقط مجازی باشه با توجه به اینکه از هم دوریم مشکلی پیش نمیاد نه؟ 

البته اگه دوست دختر داشته باشه بد میشه 

کاش می‌فهمیدم تو رابطه س یا نه 

چجوری بفهمم آخه؟ :| جز اینکه مستقیم بپرسم 

پس کلا بیخیال شم بهتره نه؟ 

پس من دوست از کجا پیدا کنم 

چرا پسره آخه  ای خدا 

بعدا نوشت: خب چون اصلا دلم نمیخواد گذشته تکرار شه پس هیچ کاری نمیکنم و سعی میکنم فک کنم اصلا نمیخواستم همچین اتفاقی بیفته و تا حد امکان، تا جایی که میتونم 

 فاصله میگیرم 

دانا و زهرمار

یعنی واقعا از اینجا تا جنون فاصله ای نیست 

از ساعت ۵ عصره فقط دارم این سایت لعنتی رو رفرش میکنم بلکه درست شه 

چشمام درد میکنه 

استادم بالاخره تشریف آوردند پی وی بنده و ما رو مورد عنایت و توجه قرار دادن و فرمودن تا آخر مرداد ماه تاریخ امتحان رو اعلام میکنن 

امیدوارم درست شه 

فردا آخرین فرصت تایید نمراته 

دیگه داره اذیتم می‌کنه

پ.ن: اسم سایت دانا است 

I know myself

بچه ها من تازه فهمیدم که از بودن در اجتماع (دقت کنید اجتماع، نگفتم جمع دوستان یا همکاران)  بدم میاد 

و جالبه بهتون بگم شغلی که خواهم داشت کاملا با اجتماع در ارتباطه 

خاکتوسرم با انتخاب رشته کردنم اونم تازه تو ۳_۲۲ سالگی 

الان هیچ غلطی نمیتونم بکنم 

در واقع میخوام بهتون بگم من تازه خودمو به معنای واقعی شناختم یا شایدم خود واقعیم رو پذیرفتم 

باید فیلد کاریمو تغییر بدم حتما 

دارم دنبال یه شغلی میگردم که واقعا دوسش داشته باشم 

البته اینکارو باید تو ۱۸ سالگی میکردم ولی اون موقع نه خودمو انقد دقیق میشناختم، نه انقدر نسبت به حرف و قضاوت مردم بی تفاوت بودم 

بنظر خودم که اصلا دیر نیست 

اگه کلا نمیفهمیدم  و همیشه یه احساس ناراحتی سنگینی حس میکردم چی؟ 

باید تحقیقاتمو شروع کنم و دقیق همه چیزو بررسی کنم 

دستاورد بسیار خوبی بود برای امروز 

البته نتیجه گیریش امروز بود احتمالا پروسه ش چند سال طول کشیده و من تازه فهمیدم