-
عیدتون مبارک
پنجشنبه 30 اسفند 1403 12:00
عیدتون خیلی مبارکا مطمئنم یه چیزایی هست که بابتش از ته دل خوشحال باشیم امروز و این لحظات به همونا فک کنین انرژی مثبت ساطع کنین خلاصه، آره منم از همه چی خبر دارم به داشته ها فک کنید امیدوارم لحظات خوب امسال بیشتر از لحظات سختش باشه (نمیگم بد چون در هر خیری شری هست و در هر شری خیر) امیدوارم امسال جمله الخیر فی ما وقع...
-
آنچه در ۴۰۳ گذشت
پنجشنبه 30 اسفند 1403 00:40
خوابم نمیبره متاسفانه یه کانال پیدا کردم هر جزئیاتی راجع به شخصیت mbti م میذاره خیلی دقیقه به جز آهنگاش هیچکدوم سلیقه م نیس نمیدونم چیکار کنم حوصله درسم ندارم بخونم برم سریال ببینم؟ همش دارم سعی میکنم به چرخه سالم خوابی که داشتم از وقتی امتحانای ترم اولو داشتیم اون روتین ۱۱ شب خوابیدن و ۶ صبح بیدار شدن به گ...رفت...
-
ابن روزا
چهارشنبه 29 اسفند 1403 17:23
سلام خوبین؟ نمیدونم خوبه که چند روز میشه استراحت کرد فردا سال تحویل میشه نه؟ منم هیچی چن روز خونه رو تمیز کردیم یکی دو روزم مهمون ناخونده داشتیم یه چند روزم همینجوری یللی گذروندیم ولی فک کنم یواش یواش باید درس بخونم نه اینکه حوصله شو داشته باشم ولی مجبورم چون کلی امتحان پیش رو داریم منم دوس دارم نمره خوب بگیرم البته...
-
شما چ خبر؟
جمعه 17 اسفند 1403 22:23
یعنی ولم کنی فقط میخوابم کافیه یه ذره سکوت برقرار باشه من دارم خواب هفت پادشاه میبینم دلیلشم میدونم قابل بیان نیس ولی نه، نه اون چیزی به ذهنت رسید نیس بخاطر مصرف یه نوع داروئه هفته ها خیلی زود نمیگذرن؟ خدا بخواد هفته آخره میریم دانشگاه هفته ی بعدم یه امتحان دارم بعدش دیگه تعطیله تا بعد عید کاش نمره هام همین یکی دو...
-
وصال یار
یکشنبه 12 اسفند 1403 00:38
چون قرار نیس فردا صبح زود بیدار شم خیلی حوشحالم چیه این بزرگسالی که میکس میشه با تنبلی واس همین یکی از مینی سریالای مورد علاقه مو دیدم که اتفاقا خیلیم قشنگ بود من البته هیچوقت نمیتونم سریالا یا کتابای مورد علاقه مو شیر کنم چون بهم نمیاد به این جور موضوعات علاقه داشته باشم واس همین بیخیال میشم حتی اینجام نمیتونم بگم از...
-
۱۱ صبح روز جمعه، ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
جمعه 10 اسفند 1403 11:06
نمیدونم تا حالا آکواریوم داشتین یا نه خیلی باحاله میتونی ساعت ها خیره بشی بهش و فکر کنی به همه چی به هر چی که از ذهنت میگذره و مث ماهیا که خیلی آروم و بی صدا حرکت میکنن به افکارت اجازه ای عبور بدی بعضی وقتام نگاهت رو یکیشون قفل میشه که هی میاد، می ره بالا، پایین،چپ،راست،مایل تو همه جهان جغرافیایی حسشو میتونم به یه چیز...
-
ک.ا
جمعه 10 اسفند 1403 02:09
خب دوستان صاب وبلاگتون گند جدید زد (امشب کرم لاتیم گرفته، لاتی حرف میزنم :/ ) به یکی از همکلاسیای پسرم ریکوئست دادم بعد دیدم قبول نکرد ولی اونور انلاین بود تصمیم گرفتم پس بگیرم همین نیم ساعت پیش رفتم پس گرفتم ولی نتم ضعیف بود دو سه باری رفرش کردم و پس گرفته شد و بعددددد دیدم که قبول کرده بود و درخواستم داده بود منم...
-
استوری ۲
پنجشنبه 9 اسفند 1403 22:01
این یک داستان است کاراکتر دوم اعتماد بنفس زیادی داره تیپ های خاص میزنه خاص معنیش این نیست که جلف باشه ولی خب نرمالم نیس یعنی واس سنش نرمال نیس مثلا بارونی بلند میپوشه درحالیکه قدش بلند نیست، در واقع اصلا بلند نیست نهایتا باید ۲۰ ساله باشه به بزرگتر از خودش احترام میذاره ولی با کسی نمیپره البته نه همیشه به مودش بستگی...
-
استوری
چهارشنبه 8 اسفند 1403 15:23
این یک داستان است کاراکتر اول با اینکه داشت زیر ماسک خفه میشد ولی همیشه روی صورتش بود، یه ماسک مشکی که دیگه داشت به مشخصه ش تبدیل میشد عاشق مانهوا و مانگا و انیمه ست و مدل موهاشم شبیه به یکی از شخصیتای مورد علاقه ش تو یکی از مانهوا هاست همیشه ردیف دوم کلاس مینشست شاید بخاطر اینکه به درب خروجی نزدیکتر بود و بعد از تموم...
-
تو
سهشنبه 7 اسفند 1403 16:51
سلام عزیزم متاسفم که بازم دارم برات مینویسم امروز هم یادت افتادم و دلم خواست کاش بودی تا از اوضاع برات میگفتم هیچ آدرس مشخص و واضحی ازت ندارم واس همین هر وقت میخوام تصور کنم که دارم میبینمت جایی رو تصور میکنم که آخرین بار بهم گفتی اونجا مشغول کاری دیگه با این موضوع کنار اومدم که من جایی تو قلب، ذهن و زندگیت ندارم اما...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 اسفند 1403 18:39
م زنگ زد و چون گوشیش خرابه صداش بریده بریده میومد ولی اینجور که فهمیدم با س که رفته بودن جواب آزمایششو بگیرن باز دعواش شده و اونم قالش گذاشته صدای فندکشم میاد تو اتاق سیگار میکشه پ هم طبق معمول فک کنم داره فیلم فارسی میبینه و طبق معمول دنیارو آب ببره پ رو خواب میبره ش هم از صبح تا شب داره سگ دو میزنه اون بیرون دارکه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 بهمن 1403 17:46
بده که هر وقت حالم خرابه میام اینجا انگار پناهگاهمه البته که هست برای کسی که هیچ دوست صمیمی ای نداره پناهگاهه تو دانشگام تنهام نمیگم البته تنهای تنهام ولی خب دوستی ام ندارم به بچه ها حسودیم میشه وقتا بهرحال باید کنار بیام همونجوری که همیشه کنار اومدم یه امتحانم مونده اونم بدم رسما ترم اول تموم میشه حالا الان که خواستم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 بهمن 1403 20:21
میدونی چیه تنها کسی که هنوزم مبهمه تویی چرا تو مدار من قرار نمیگیری؟ احتمالا جوابش یه چیزه فرار میکنی به فرار کردن ادامه نده راه من از تو جدا شد نترس
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 بهمن 1403 15:03
سلااااام چقد دلم واس اینجا و شماها تنگ شده بود الان یه نگاهی به پست آخر انداختم ببینم آخرین بار چی گفتم خب اگه بخوایین میگم براتون شماها چیکار میکنین؟ خوبین؟ هیچ جا وبلاگ نمیشه واقعا بیاین تا از سوتی های چرتم براتون بگم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آذر 1403 15:17
میرم پی ویمون این قلب گنده رو میبینم داره میتپه استرس میگیرم سریع میام بیرون واس چی قلب به این گندگی فرستاد بعدشم گوست شد فازت چیه آخه مبهم
-
مانی
پنجشنبه 22 آذر 1403 19:57
چمیدونم والا عین یه حلزون کوچولو شدم که مجبوره تا محل زندگیش از کویر وحشت بگذره حلزون آیا واس کویر ساخته شده؟ نه شماها چطورین؟ خوبین؟ نمیدونم تو این چهارسال چه غلطی میکردم که حتی یه مهارت درست و حسابیم ندارم که ازش پول دربیارم الان پول درآوردن شده همه فکر و ذکرم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 آذر 1403 13:20
بچه ها باورتون میشه هنوز یک و نیم ماه از شروع دانشگاه میگذره اونوقت بعضیا با بعضیا رل زدن؟واییی چجوری جرئت میکنن بابا بلکه پس فردا به مشکل خوردین چجوری تو کلاس همو تحمل میکنین خیلی بده اونم بعد از یک و نیم ماه واقعاااا زوده
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 آذر 1403 22:03
خب همچنان تو بافتیم هنوزم مونده ای تف به غایب شدن
-
امروز چجوری گذشت
پنجشنبه 15 آذر 1403 22:14
خب دوستان علی رغم تلاش های بسیار تا حالا فقط تونستم بافت بخونم تازه اونم تموم نشده دو جلسه جزوه م مونده که بنویسم جنینم هر چقد زور زدم نفهمیدم کلی گشتم تا بالاخره فهمیدم متاسفانه واس جنین باید رفرنس بخونم که خیلی زیاده ولی چاره ای نیس چون از پاورای استاد چیزی نمیفهمم انگار یهو پرتم کردی وسط کلی مطلب جدید که نمیدونم جی...
-
عمومی های چرت اندر پرت
چهارشنبه 14 آذر 1403 13:19
من واقعا نمیتونم بفهمم چرا اساتید دروس عمومی انقد سخت گیرن عجیبه ها انگار بای دیفالت حس میکنن درسشون جدی گرفته نمیشه واس همین بیخودی خیلی سخت میگیرن که بله مام هستیم حالا انگار چی درس میده ولش کن امروز رفتم آزمایشگاه چند تا دانشجو بودن اونجا دو نفر پیش هم بودن مشغول دیدن لام از یکیشون پرسیدم دانشجوی چه رشته ای هستین...
-
استادِ جان
دوشنبه 12 آذر 1403 21:11
نمیدونم چی بنویسم پر از اتفاقات جدیده این روزا ولی حوصله ندارم تو ذهنم جداشون کنم و راجع بهشون بنویسم از یکی از اساتید خیلی خوشم میاد خیلی بانمک و مهربونه واقعا دوسش دارم خوشحالم اولین استادی بود که دیدمش و باهاش حرف زدم راجع به مشکلاتم بهش گفتم این مدت خیلی غایب شدم بخاطر مشکل شاغل بودنم اولش گف برو حذف کن گفتم آخه...
-
ص.ب
شنبه 10 آذر 1403 20:45
توروخدا دعا کنین واس آخرین بار ببینمش اصلا دلم نمیخواد آخرین صحنه ای که از من یادش می مونه دیدار آخرمون باشه خیلی بی حوصله و به زور جوابشو دادم یه سری امانتی هست که باید ببرم تحویل بدم منتهی صبحا نمیتونم اونم اونجا شیفت بعدازظهره به خونواده م نمیتونم بگم جدای از تحویل امانات دلم میخواد اوشونو دوباره و برای بار آخر...
-
روز اول
شنبه 10 آذر 1403 13:23
خب دوستان صدای منو از علومپزشکی میشنوید دوران دانشجویی در تمام رشته ها مزخرفه این از این دو اینکه یادتونه از تنهایی های روز اول مینوشتم نمیدونم این وبلاگ بود یا اون یکی الانم به همون دچار شدم و اینجام باید صف وایستی واس سلف منتهی نکته ش اینه که از ۱۲ تا ۱۲.۵ اندازه سلف همونجا همه غذارو میگیرن سرعت خوبه کیفیت غذا...
-
سوال خوبیه
جمعه 9 آذر 1403 20:45
حالا این عشق شما حقیقی بود یا فقط تحسین میکردید؟ کدوم؟ همینی که راجع بهش نوشته بودم و گفتم دلخور شده؟ نه هنوز به مرحله ی عشق نرسیده فقط ازش خوشم میاد که تداوم این احساس منوط به رفتار اونه تحسین میتونه به عشق منجر بشه ولی یکی نیستن از اول هم از رفتارش خوشم اومد از تواضع و سخاوتش در عین غرور و اعتماد به نفسش تحسینش هم...
-
درس جدید
جمعه 9 آذر 1403 17:43
وایی دیدین چیشد من یه چیزیو در مورد خودم فهمیدم بچه ها من هیچوقت عاشق نشدم من فقط آدما رو انتخاب کردم کیارو؟ اونایی رو که تحسین میکردم بعد حساب کتاب میکردم که آره این آدم چون اینکارو اون کارو و اینارو انجام داده شایسته این هست که مثلا من بخوام باهاش ارتباط داشته باشم بعد حالا این هیچی فک میکردم واس به دست آوردن عشق هم...
-
خداحافظ ای رویای دیرین ، خداحافظ پزشکی عزیزم
دوشنبه 5 آذر 1403 14:41
نمیدونم چه حکمتیه که خدا انقد با پزشکی خوندن و پزشک شدن مم مشکل داره قبل از شروع شدن امتحانا باید برم و برگه انصرافمو بنویسم ولی همیشه میگفتم آدم مگه چند بار به دنیا میاد همه ی آدما باید شانس اینو داشته باشن که شغل مورد علاقه و آدم مورد علاقه شو به عنوان همسر داشته باشه بعد میگفتم همسر شانسیه مثلا من الان از این آدم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آذر 1403 06:37
ببخشید اینو میگم ولی خز خزه :/ دکترم بشه خزه :/
-
خیلی خوبی
یکشنبه 4 آذر 1403 15:17
واقعا متاسفم واس خودم که وقتی میبینمش دلم هلوپی میریزه باورم نمیشه تو این وضعیت احساساتم زنده س تجربه من میگه که فاصله متاسفانه همیشه جذابه یعنی ممکنه تو از دور خیلی خیلی از یه نفر خوشت بیاد ولی وقتی بهش نزدیک میشی میبینی حتی اگه به اون خوبی هم باشه واس تو مناسب نیس ولی وقتی از همون دور همچنان به نظاره بپردازی این...
-
تو هیچی نیستی
شنبه 3 آذر 1403 20:41
همان گونه که به جاده ی پیش رو خیره شده بود و هرازگاهی پلک می زد، به این فکر می کرد آیا می تواند رشته ای پیدا کند تا او را به زندگی پیوند دهد؟ گاهی از اینکه با وجود شرایطی که داشت به دنبال رشته ای برای پیوند به زندگی بود خنده اش میگرفت، وقتی به تصمیم هایی که گرفته بود و باعث شده بود به این وضع دچار شود تعجب میکرد این...
-
سایکو
پنجشنبه 1 آذر 1403 13:46
این متن رو مینویسم تا اونو برای یک روان شناس یا روان پزشک بفرستم تا ببینه من واقعا روانی هستم یا فکر میکنم روانی شدم؟ سلام، من احساس میکنم در هیچ مقطعی از زندگی تصمیم درستی نگرفتم و تمام تصمیمات گذشته روی آینده هم تاثیر میذاره و حالا وارد یک مسیر بی برگشت شدم و نمیتونم از این مسیر وحشتناک و ترسناک خارج بشم انگار برای...