-
رینگ تلاش
جمعه 31 فروردین 1403 18:16
منو در حالی تصور کنین که تو رینگ مبارزه انقد کتک خوردم که تمام بدنم کبوده و همه سر و صورتم خونیه اما نگاهم به تایمیه که نباید بذارم بگذره و باید مبارزه کنم چون اگه مبارزه نکنم می میرم نمیخواستم صبح برم آزمون چون بخاطر دانشگاه کوفتی مرور نکرده بودم ولی رفتم و الان دقیقا همون قد خسته و داغون و در حال مردنم که بالا توصیف...
-
یک قدم تا کنکور
سهشنبه 28 فروردین 1403 22:07
بنظرتون کسی که خودش دندونپزشکه به سایر رشته ها بگه دره پیت چجور آدمیه؟ اولین چیزی که بنظرم میرسه اینه که مغروره البته حتی اگه رشته ای دره پیت باشه بنظرم فقط کسی که داره میخونتش باید اظهار نظر کنه یا حداقل کسی که خودش دندونپزشکه نباید اینو بگه چون رشته ی خودش خیلی خوبه و حس غرورش رو القا میکنه به آدم حتی اگه راست بگه و...
-
روزی در دانشگاه ۲
شنبه 25 فروردین 1403 18:32
داشتم همین پستو مینوشتم که اولش تو پست قبلی هست یهو دیدم یه خانمی اومد نشست کنارم منم یه نگاه بهش انداختم و دیدم بلللههههه استادمه ، راستش تا حالا تو این موقعیت نبودم که تو اتوبوس به این بزرگی و دارای جاهای خالی زرتی استادم بیاد بشینه کنارم ولی جای خوب قضیه اینه که منو نمیشناخت کلا استاد جماعت دانشجو رو نمیشناسه منم...
-
روزی در دانشگاه
شنبه 25 فروردین 1403 18:23
اغا امروز ارائه داشتیم، علی رغم اینکه کلی کار داشتم مطالبو جمع آوری کردم و فیلمی که قرار بود پخش کنیم رو واس کسی که قرار بود لپ تاپ بیاره فرستادم تا تو کلاس معطل نشیم به خودش زحمت نداد بود فایل رو
-
ادای حال بدارو درنیار
سهشنبه 21 فروردین 1403 23:09
امروزواقعا حالم از لحاظ جسمی خوب نبود دو سه دفعه حالت تهوع گرفتم سر درس خوندن نمیدونم صبح زود بیدار شدم یا چی بخاطر اون بود یا نه چون عادت ندارم ۶ ساعت بخوابم ولی گفتم میکنیمش ۶ ساعت که به کل روزم گند زد لذا الان میخوام بخوام که هم اون یه ساعت جبران شه هم به ۷ ساعت خودم برسم که به فردام نکشه این حال بدی خیلی قشنگه که...
-
پدیده ای به نام هم دانشگاهی
دوشنبه 20 فروردین 1403 23:23
کل پاور و مطالب و همه چی رو آماده کردم میگم بیا جای من من میرم جای تو مطالبم خودم پیدا میکنم تا بتونم غیبت کنم میگه نه چرا؟ چون از دوستای جون جونیش جدا میفته واقعا دستشون درد نکنه یه نفرم بهم کمک نکرد اینطور باشه باید فقط اون ساعتو برم همون موقعم برگه کارورزیمو بگیرم که یه ماهه عقب افتاده بعد برگردم من که اینکارو...
-
ماجراهای من و درسام ۲
دوشنبه 20 فروردین 1403 10:50
اوضاع پیچیده س نمیدونم چرا مثل احمقا از اول به این و اون اعتماد کردم، سبک سوالا کلا عوض شده و این عادت کردن به سبک جدید واقعا الان تو این مقطع زمانی سخته واسم ولی مگه چاره ی دیگه ای هست فیلمای جمع بندی رو نمیتونم ببینم باید بشینم جزوات پرشده رو بخونم چون اگه بخوام فیلمارو ببینم حداقل یه ماه دیگه وقت میخوام درصورتیکه...
-
ماجراهای من و درسام ۱
جمعه 17 فروردین 1403 08:39
تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید دوباره بخونی تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید دوباره بخونی تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید دوباره بخونی تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید دوباره بخونی تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید دوباره بخونی تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید دوباره بخونی تو آزمون میدی که بفهمی کجارو باید...
-
گریستم برای بید های مجنون
چهارشنبه 15 فروردین 1403 15:34
امروز برای سومین بار در زندگیم جلوی غریبه ها زدم زیر گریه حقیقتش خیلی سعی میکنم کنترلمو از دست ندم ولی نمیشه یکیش چند سال پیش بود وقتی یکی ازم پرسید دوسش داشتی؟ نتونستم جواب بدم حتی فقط بی اختیار زدم زیر گریه چون دوسش نداشتم میپرستیدمش ولی مال نبود یه بارم تو دندونپزشکی زدم زیر گریه چون نتیجه قابل قبولی تو کارم کسب...
-
حماقتتتت
یکشنبه 12 فروردین 1403 13:42
نمیدونم چرا مثل احمقا دوباره پا تو این مسیر گذاشتم آخه یکی نبود بگه نونت نبود آبت نبود کنکور دادنت چی بود حالا کمتر از یه ماه به کنکور مونده و به شکر خوری افتادم خدایا چرا علاقه به چیزی رو در وجود آدم میذاری ولی تواناییش رو نمیدی خب یه کاری میکردی نخوام دیگه وقتی نمیخوای ، نمیخوای حتی اگه خوب دو عالم باشه یه عنتری...
-
از تهی سرشار
پنجشنبه 9 فروردین 1403 13:46
تا حالا براتون پیش اومده تو یه کاری موفق شده باشین ولی خوشحال نشده باشین؟ نمیدونم شاید برای شما و من در این مورد علاوه بر موفقیت که کمیت باشه کیفیت هم مهم بوده اینکه مثلا با چند تا غلط تو یه امتحان قبول شی؟ یا با چند بار اشتباه بالاخره بتونی کاری رو درست انجام بدی یا بعد از تجربه کردن چند تا رابطه ناموفق بالاخره درست...
-
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
دوشنبه 6 فروردین 1403 18:39
واییی چقد اوضاع پیچیده شد واسم یهو البته پیچیده بود پیچیده تر شد راستش هیچ جایی رو ندارم غر بزنم اگه غر دون شما پر شده نخونین این پستو امروز صبح یهو بهم زنگ زدن و دو روز دیگه باید دو تا کتابو که حدودا ۳۰۰ صفحه ای میشن امتحان بدم در صورتیکه من اون یکی درسمو دارم میخونم و باید به مدت دو روز بذارم کنار امروز رقتم...
-
انتظار
یکشنبه 5 فروردین 1403 21:02
چرا باید کتابی که سفارش دادم و بخاطر تعطیلات عید ۵ روز دیرتر به دستم رسید پاسخبرگش ناقص باشه؟ الان پس بفرستم دو هفته دیگه باید منتظر بمونم نفرستم کامل نیست چیکااااااارررررر کننننممممم خیلی وقتم زیاده اینم اینجوری شد
-
ابهام
شنبه 4 فروردین 1403 23:52
مزخرف ترین قسمت مسیر اونجاییه که سسر یه دو راهی گیر کردی و نمیدونی کدومو باید انتخاب کرد کدوم واس تو بهتره بابا تارگت ما (چقد این بازی مافیا رو مخه) اردیبهشت بود الان میگی تییرررررد خب واتتت ددد فااااا...؟ من دانشگام دارم نامسلمون هزارتا گزارش و کنفرانس و بررسی مقاله و کارورزی می ریزه رو سرم وایی خدایا حتی فکرشم...
-
کو ساغر و کو ساقی؟
جمعه 3 فروردین 1403 21:08
آره دیگه چون من درس دارم سرقت پول باید تو این ساعت از شبکه تماشا پخش بشه و من نتونم ببینم هر چند من فیلم نبینم می میرم ولی سریال دیگه واقعا جاش نیس همینم مونده بشینم سریال ۶ _۷ فصلی ببینم با همون فیلم سر و تهشو هم میارم تا ببینم چی میشه سال من از ۹۵ نو نشده هر وقت نو شد اول به خودم تبریک میگم بعد به شمایی که داری...
-
خودتو دوست داشته باش تا بتونی خوش حال باشی
دوشنبه 28 اسفند 1402 23:17
این روزا بیشتر دوس دارم وبلاگ بخونم تا اینکه بخوام چیزی بنویسم در واقع هیچ چیزی که بنظرم جالب باشه و بخوام بنویسمش وجود نداره ولی چند روز پیش یه روان شناس اومده بود و صحبت می کرد بنظرم اون چیزای جالب تری داره برای گفتن پس منم اینجا مینویسم تا هر کی احتیاج داره بخونه گفت که هر اتفاقی که برای ما میفته باید دوره ای برای...
-
آخرین پست
دوشنبه 21 اسفند 1402 19:38
واییی که امروز چقدددرررر بد بودم از خود امروزم خییلی بدم میاد دیشب ۴.۵ ساعت خوابیدم واس همین کل روز منگ بودم و صبحم رفتم دانشگاه کلاس تشکیل نشد برگشتیم اون عنترایی هم که میگفتن میریم دانشگاه نیومده بودن اون همه راهو برگشتم خواستم بخوابم تا از ادامه روز استفاده کنم خوابم نبرد اصولا جزو آدماییم که اگه در حد مرگم خسته...
-
بی نظمی
دوشنبه 21 اسفند 1402 01:49
ساعت مطالعه م افت کرده، تایم خوابم تغییر کرده تا یه ماه پیش منو میکشتن هم تا این موقع نمیتونستم بیدار بمونم الان یک و نیمه بیدارم نمیدونم چه غلطی کردم که اینجوری شدم یکی دو شب بخاطر دانشگاه بیدار موندم اینجوری ساعت خوابم به ف.. رفت اونم الان، این موقع هفته ی آخره و باز ادا و اصول بچه ها شروع شده که کی میره سر کلاس کی...
-
امید
شنبه 19 اسفند 1402 22:10
بعضی وقتا به کله م میزنه بهت پیام بدم...بدون توجه به اینکه تو چی فکر میکنی! چی جواب میدی...چطور رفتار میکنی ، میدونی...تو خیلی از من دوری اما نزدیکترین آدمی ، بعد از دایره ارتباطی خونواده نمیدونم چرا دقیقا رو مداری از دایره های ارتباطم قرار گرفتی که فقط با مدار خونواده فاصله داری! نه دورتر ...شاید چون یکم شبیه کسی...
-
در مسیر یونی
شنبه 19 اسفند 1402 08:53
کی صبح میاد وبلاگ نویسی؟ آفرین من کی به جای اینکه درس بخونه میاد وبلاگ نویسی؟ آفرین من داشتم عکسای گالریمو میدیدم که شماره تلفن جایی که از پانلش عکس گرفته بودم و روش شماره نوشته شده بود پیدا کنم که پیدا نکردم واضح یادمه دوربینو باز کردما ولی نمیدونم چرا عکس نگرفتم شاید یادم رفته شایدم حذف شده واس همین شاید مجبور شم...
-
نزدیکه دوازده شبه من هنوز برنامه درسیمو تموم نکردم
چهارشنبه 16 اسفند 1402 23:56
از اونجایی که سه روز اول هفته م به فنا رفته خیلی تحت فشارم، هر چند وقت که چشمم میفته به حجمی که باید مرور و تثبیت بشه میفته استرس میگیرم بعد به خودم میگم بیخیال بابا هر چقدر رسیدی خوبه، مهم اینه درست تلاش کنی همین این دوست انرژی بخش ما بازم پروفایلشو عوض کرد یه بیو هم (یا بایو نمیدونم) اضافه کرد ، یهو ترسیدم به خودم...
-
و روزی دیگر ۲
دوشنبه 14 اسفند 1402 20:19
امروز سر کلاس دو سه ثانیه خوابم برد و استاد مچمو گرفت هیچ، یه سوالم ازم پرسید که گفتم نمیدونم میخوام یه اعترافی بکنم، من درسای رشته مو اصلا نمیفهمم فقط شب امتحان میخونم و خوشبختانه یاد گرفتم چجوری بخونم که نمره بگیرم از اولین روزی که اومد سر کلاس احساس کردم چهره ش آشناس و امروز یه سر نخ بهم داد، وقتی داشت با یکی دیگه...
-
روزی دیگر
یکشنبه 13 اسفند 1402 20:45
وقتی میرم دانشگاه جنازه م میرسه خونه و اصلا نمیتونم درس بخونم و این فکر باعث عدم تمرکزم میشه و نخوندن درس تو اون تایم یه مشکله، اینکه نمیتونم بعدش درس بخونم هم یه مشکله و مثل خودتنظیمی مثبت همدیگرو تقویت میکنن و روزم اینجوری به ف.ک میره این ترم یه واحدی داریم که درباره ی موسیقی و این صحبتاس و استادمون یه حرف جالبی زد...
-
رها، مثل پر سفیدی شناور روی آب
شنبه 12 اسفند 1402 00:47
هر چقدر بیشتر بزرگ میشم (از لحاظ سنی )بیشتر به این نتیجه میرسم چقدر خانوادمو دوس دارم، نه دوسشون ندارم عاشقشون هستم حتی با وجود اینکه وقتی یکی اشتباه میکنه هممون تو دردسر میفتیم مشابه وضعیت الان ولی من نمیتونم کلمه ای به جز عشق برای احساسی که نسبت بهشون دارم به کار ببرم من میفهمم وقتی پدرم سعی میکنه با کمک بهم تو پیدا...
-
میتونی با وجود اینکه خیلی داره سخت میشه
یکشنبه 6 اسفند 1402 22:02
حقیقتش خودم وبلاگ یا پیج یا آدمایی که همش ناله سر میدن و فغان میکشن دنبال نمیکنم ولی جدا خودم از وضعیتی که باهاش درگیرم خسته شدم واقعا احساس میکنم دیگه توان ادامه دادن ندارم از طرفی فک میکنم با ول کردن نه تنها تلاش های قبلیم به فنا میره بلکه دیگه نباید انتظار تغییر جدی تو زندگیم داشته باشم و این منو میترسونه من از...
-
روزی در دانشگاه
شنبه 5 اسفند 1402 15:26
صدای منو از دانشگاه می شنوید، باورم نمیشه ۸ ترمه دارم دروس تکراری میخونم، الانم از سلف میاییم و کل پنجره ها و در ها باز بود چون بوی گند وایتکسی که سرویس های خوابگاهو باهاش شسته بودن همه جارو برداشته بود و ناهاری داشتیم که بعید میدونم کسی که کامل همچین ناهاری رو میل کرده باشه تا فردا سالم بمونه یکی از دوستان نامزده...
-
آبی به رنگ اقیانوس در شب
پنجشنبه 3 اسفند 1402 00:51
کم پیش میاد بیخوابی بزنه به سرم ولی امشب پیش اومده و میدونم این باعث میشه برنامه ی فردام به فنا بره ولی خوابم نمیبره و گفتم سری به اینجا بزنم که استاتوسی از واتساپ (یا به قول دوستان واتسپ) اومد رفتم دیدم باز مربی باشگاهی که کلا سه چهار سال پیش یکی دو هفته رفتم باشگاهی که کار میکرد استوری گذاشته و حقیقتش باز نکردم چون...
-
به عشق تو قسم
سهشنبه 1 اسفند 1402 22:43
خب اولین روز از آخرین ماه سال روز استراحتم بود حتی نوشتن از روز استراحت هم لذت بخشه چه برسه به زندگی کردنش و تفریح بی خرج بی نهایت لذت بخش روزهای استراحت من چیه؟ آفرین فیلم دیدن در روزگاران قدیم که دایره ی ارتباطم وسیع بود شخصی بهم گفت تو زندگی نمیکنی چون تفریحتم چرته ولی نمیدونست که من پول ندارم برم بیرون و خوش...
-
ترم جدید
شنبه 28 بهمن 1402 21:06
خب امروز از ساعت مطالعه م راضی نیستم چون صبح رفتم دانشگاه و چون طبق معمول اول ترمه هیچی به هیچی مقاومت از آموزش جهت ثابت نگه داشتن برنامه همانا و اصرار دانشجو ها به تغییر برنامه همانا که مثل ترم پیش تا یه ماه همینجوری ادامه داره و نهایتا دانشگاه تسلیم میشه ولی این یه ماه مارو میکشن دانشگاه و برمیگردونن بیشترین ضررش...
-
اندر احوالات مهمانی ها
جمعه 27 بهمن 1402 11:32
+یه مهمونی به مناسبت به دنیا اومدن فرزندشون گرفتن که ما دعوت نشدیم البته که فقط خانما رو دعوت میکنن و مامان منو دعوت نکردن که هم از سمت مادر بچه هم پدر بچه باهاشون فامیله راستش نمیدونم حس مادرم چیه ولی من ناراحت شدم البته نمیشه از اشاره به این موضوع گذشت که ما به دلیل مشکلات عدیده ای که معمولا باهاش درگیریم نمیریم...