-
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟
پنجشنبه 26 بهمن 1402 20:38
عنوان بخشی از ترانه ای از افشین یدالهی هست(که البته من این ترانه رو نشنیده بودم) داشتم ادبیات میخوندم که به دلایلی اومدم یه چیزی سرچ کنم بعد اومدم برم یه چیزی پیدا کنم چشمم خورد به اسم افشین یدالهی و خوندم(خاصیت مجازی ...هیچوقت موقع درس نباید حتی دنبال چیزی گشت) خلاصه فهمیدم که ترانه سرای خیلی از تیتراژ هایی بوده که...
-
کاش ...
جمعه 20 بهمن 1402 22:11
کاش همین الان پیام میداد باهام حرف میزد دلم واس حرف زدن با کسی چون او تنگ شده راستش چند بار خواستم خودمپیام بدم ولی وقتی یادم میاد چجوری باهام حرف میزد یا وقتی به این فک میکنم نکنه مسخره م کنه یا بهم بخنده یا اصلا درست و حسابی جوابمو نده نمیتونم پیام بدم بعد به این فک میکنم که خب اون چرا باید به من پیام بده! مثلا...
-
عقل و احساس
چهارشنبه 18 بهمن 1402 23:53
خب، چی باید بگم؟ بنظرم وقتی انسان تو اوج احساسات قرار داره نباید نه چیزی بگه، نه چیزی بنویسه نه کاری انجام بده چون وقتی بعدا بهش نگه میکنی با خودت میگی چرا اینو گفتم؟ چرا نوشتم؟ چرا انجام دادم؟ غلط نیس درستم نیس یه جورایی انگار ناواضحه انگار اون چیزی که باید باشه و نیست فقط خودت اینو میفهمی البته بعضا میتونه غلطم باشه...
-
اوضاع خیلی خراب و داغونه
دوشنبه 16 بهمن 1402 17:40
واقعا تحمل اوضاع برام سخت شده، دارم میترکم...میخوام گریه کنم ولی گریه م نمیگیره نمیتونم گریه کنم ، هر چقدر میرم جلو بیشتر پرت میشم عقب ...واقعا از شرایط خونه خسته شدم نمیتونم ادامه بدم برام بی نهایت سخت شده دلم میخواد برم بیرون دلم میخواد حداقل برم کار کنم یکم فکرم رها بشه نمیشه، نمیتونم وقتی شروع کردم بد بود الان...
-
وایی که چقد ادامه دادن سخته
چهارشنبه 11 بهمن 1402 18:49
میدونی کی ادامه دادن سخت میشه؟ وقتی هی به در و دیوار میزنی که بهتر شی و فک میکنی بهتر شدی فقط کافیه یه آزمون بدی تا بفهمی همش فقط فکر تو بوده واقعا دیگه کلافه شدم بعضی وقتا دست و پا میزنی... به جای اینکه نجات پیدا کنی غرق میشی دوباره دست و پا میزنی بیشتر غرق میشی اینکه با این شرایط دارم میخونم و بازم نتیجه مطلوب نیس...
-
آنچه گذشت
چهارشنبه 11 بهمن 1402 00:00
من وقتی یه شعر خوب میخونم میگم ای کاش شاعر بودم وقتی یه کتاب خوب میخونم میگم ای کاش نویسنده بودم وقتی یه فیلم خوب میبینم میگم این کاش فیلنامه نویس بودم وقتی یه نقاشی خوب میبینم میگم ای کاش نقاش بودم آخه چطور یه انسان میتونه اینقد هنرمندانه یه چیزی رو بیان کنه؟ واقعا همچین چیزایی شاهکارن، انقد شاهکارن که آدمو تحت تاثیر...
-
و روزی زیبا
دوشنبه 9 بهمن 1402 22:16
_چرا روز زیبا؟ چون نزدیک ۸ ساعت درس خوندم و خیلی خوشحالم امیدوارم بتونم بیشترش کنم و برنامه رو هم از لحاظ کیفی هم کمی بهبود ببخشم _نمیدونم چرا تو زندگیم به مرحله ای نمیرسم که نمره واسم مهم نباشه نمیدونم خود نمره مهمه یا از بلاتکلیفی دراومدن ...این ترم خیلی کارورزی سختی داشتم چون استاد سخت گیری داشتم که از ۲۰ دی ماه...
-
بی برنامگی
یکشنبه 8 بهمن 1402 20:36
خیلی خوبه اینجا هست که بتونم یکم حرف بزنم، چون مدت زیادیه بخاطر اینکه ارتباطم با دوستام قطع شد دوستی ندارم بعلاوه تو شبکه های اجتماعی راحت نیستم و البته درون گرام تا حد زیادی بدون برنامه وضعیتم به هیچ وجه خوب نیست مشاورمو عوض کردم و فک کردم کار درستیه و کار غلطی بود و چون بدون کم کاری مشاور امکانش لغوش نبود پولمم رفت...
-
۱۱.۱۱
شنبه 7 بهمن 1402 20:01
تولدش داره نزدیک میشه، باز احساسات من به عقلم غلبه میکنه این همه تمرین کردم احساسمو نادیده بگیرم هنوز موفق نشدم اگه بخوام دقیقا یه تعریفی از رابطه م با کسی که تولدش ۱۱ بهمن بگم باید بگم عین رابطه ای بود که تو call me by your name جریان داشت من با یه عالمه سؤال رها شدم ولی چند سال پیش که دوباره بهش پیام دادم فهمیدم هیچ...
-
نمره یا عقده ، مسئله این است!
شنبه 7 بهمن 1402 13:40
نمره م ، ای بدک نبود چون خیلی واس کار گروهی زحمت کشیده بودیم و چون استاد نمره یه گروه دیگه رو فراموش کرده بود علی رغم اینکه استاد هشدار داده بود هر کی پیام بده به عنوان اعتراض نمره ازش کسر میکنم پیام دادم بهش چون فک کردم نمره گروهو یادش رفته ، یه نمره م ازم کم کرد و آخرش گف نمره تون تغییر کرد مبارکتون باشه از همین جا...
-
Call me by your name and I'll call you by mine
دوشنبه 2 بهمن 1402 21:56
واییی خیلی قشنگه بازی تیموتی شالامه معرکه س اینکه داستان قشنگ ساخته و پرداخته میشه معرکه س اینکه تو رو با خودش همراه میکنه تا دقیقا الیو و الیورو درک کنی معرکه س اینکه آخرش الیو به دوربین نگاه میکنه و یه جورایی میخواد بگه جامعه هم تو تصمیم الیور تأثیر داشته معرکه س راستش منم نفهمیدم که الیور از اول به الیو احساس داشت...
-
حتی اگه دوباره همدیگرو ببینیم...چیزی درست نمیشه
یکشنبه 1 بهمن 1402 16:41
المپوس جدید نمیدونم کیا این فیلمو دیدن ولی واقعا؟ چرا آخههه؟ چرا مثلا با این پایان میخوان مخاطبو غافلگیر کنن جدا دلم میخواد بدونم آیا داستان واقعی مشابهی با این پایان وجود داره؟ البته اگه از من بپرسین میگم اگه تو دنیای واقعی اتفاق میفتاد هیچوقت انا و پیترو همدیگرو نمیدیدن دوباره مگه نه اینکه انا هم پیترو رو دوست داشت...
-
عقل و احساس
سهشنبه 12 دی 1402 13:33
همیشه فکر میکنم احساسم درست تشخیص میده قلبم یه پله از عقلم جلوتره قلبم چیزی بهم میگه که مغزم بعد ها بهش میرسه ولی تو برخورد با بعضی آدما تشخیص اینکه این طرز فکرم درسته یا نه برام مبهم میشه انگار تو یه جنگلی قدم میزنم که درختاش اونقدر بلندن که نمیذاره نور خورشید به پای درختا و هواش مه آلوده یا انگار وسط یه بیابون خشک و...
-
روزگار
جمعه 1 دی 1402 11:43
میدونم که همیشه اوضاع میتونه بدتر بشه واس همین نمیگم مگه از این بدترم میشه؟ آره بدترم میتونه بشه ولی الان در حال حاضر اصلا شرایط خوب نیست تقریبا از ۴ ماه پیش گذروندن روز ها خیلی برام سخت شد چون درگیر مشکلی شدیم که هر روزش بهم استرس میداد دلم میخواست برم دانشگاه تا یکم از فضای خونه دور بشم و افکارم رها بشن حالا امروز...
-
بی خبر
چهارشنبه 15 آذر 1402 18:08
۱) یه مدت گفتم پیام ندم ببینم اون چیزی میگه؟ چیزی می پرسه؟ الان اون یه مدت گذشته و اصلا چیزی نگفته پس نتیجه میگیریم علاقه ای به ارتباط با من نداره و اگرم جواب می داد لطف می کرد ۲) امروز ۱۵ آذره، این هفته نرفتم دانشگاه و خواستم درس بخونم ولی نمیدونم چرا انگار ظرف درس خوندنم حد خاصی داره و ربطی به دانشگاه نداره بیشتر از...
-
یکشنبه هفته اول آذر
یکشنبه 5 آذر 1402 21:45
۱) تو این مدتی که دانشجو بودم هیچوقت حس نکردم استادی از من بدش بیاد یا حس خوبی بهم نداشته باشه، ولی این با وجود استاد س.ا کاملا حسش کردم متاسفانه دو تا درسم با ایشون دارم و امیدوارم این حسش رو تو نمره دخالت نده ولی درکل خیلی بی شعوره بی شعور به معنی بی احساس ، بی احساس هم البته یعنی اینکه اونجوری جواب بقیه دانشجوهای...
-
سه روز تا آزمون
سهشنبه 30 آبان 1402 13:59
عملا سه روز مونده تا آزمون و متاسفانه من سه روز گذشته رو از دست دادم، وقتی فرصت ندارم درس بخونم از لحاظ روحی به هم می ریزم هر چند سعی میکنم به خودم بگم که خب سه روز رفته سه روز آینده رو دریاب و درستش هم همینه اما بازم یکم روحیه م ضعیف میشه...میخوام دیگه مشاوره رو تمدید نکنم چون احساس میکنم اصلا زمان بندی که من مجبورم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 آبان 1402 10:09
سلام حوصله مدرسه رو ندارم خدافظ
-
یک روز بعد از نبودنت
شنبه 27 آبان 1402 18:06
راستش من نمیفهمم،نمیدونم چمه، من هیچ ارتباط نزدیکی با این آدم نداشتم هیچ، بلکه ارتباط دور هم نداشتم...حتی تو اینستام هیچوقت افتخار اینکه فالورش باشمو بهم نداد ولی از دیروز از وقتی شنیدم پر کشیده انگار همه چی سرجاشه و هیچی سرجاش نیس .... انگار گرد غمش رو تو کل شهر پخش کرده توی آسمون روی درختا تو هوای شهر همش دلم...
-
۱۱ سال و یک روز بعد
جمعه 26 آبان 1402 19:00
از آزمون قلم چی برگشتی و خوشحالی البته با توجه به تلاشهایی که در طی این سالها کردی بایدم این نتیجه رو به دست بیاری وقت زیادی برای تحلیل آزمون نمیذاری چون بیشتر سؤالاتو جواب دادی و مهم تر اینکه بیشتر سؤالات رو درست جواب دادی تو پزشکی میخوای پزشکی دانشگاه تهران تو شهر کوچکی زندگی میکنی اما رویا های بزرگی در سر داری...
-
چون زیباست
یکشنبه 21 آبان 1402 20:43
"أحیانًا لا نرید الشفاء لأن الألم هو الرابط الأخیر لما فقدناه" بعضی موقعها، خودمون دوست نداریم حالمون خوب شه؛ چون «درد»، آخرین حلقهی اتصالمون به چیزیه که از دست دادیم...
-
۱۹ آبان
جمعه 19 آبان 1402 23:20
بعضی وقتا فکر میکنم واقعا گیرایی مغزم از حالت معمول پایین تره شایدم فقط یه فکر نباشه و حقیقت داشته باشه بعد با خودم میگم اگه اینطور بود حتما تو مدرسه شناسایی میشدم، به عنوان کسی که اختلال یادگیری داره نمیدونم چرا به اندازه ای که تلاش میکنم نتیجه نمی گیرم خیلی از آدما با تلاش و زمان کمتر به چیزی که من میخوام رسیدن...
-
افسردگی یا...
دوشنبه 8 آبان 1402 14:26
نه از وضعیت موجود راضی ام نه پشتکار تغییر دارم، نمیدونم چیکار باید بکنم ! دلم میخواد یه نفر بود که دستمو میگرفت راستش ماه هاست آرزو دارم که همچین شخصی تو زندگیم وجود داشت شایدم سالهاست ولی نه وجود داشته نه وجود داره اینه که احساس تنهایی میکنم خیلی زیاد، از طرفی اونقدر قوی نیستم که خودم تنها ادامه بدم یا بخوام چیزی رو...
-
مامان
پنجشنبه 4 آبان 1402 22:50
وقتی به مامانم و فداکاریایی که واسم کرده فک میکنم ، واقعا واقعا یه حسی پیدا میکنم انگار قلبم واقعا ذوب میشه وقتی به سختیایی که بخاطر ما متحمل شده فک میکنم قلبم میشکنه، نمیدونم شاید بخش بزرگی از چیزایی که دلم میخواد تو زندگیم به دست بیارم بخاطر اینه که هر چی مامانم میخواد واسش فراهم کنم، یا حداقل با خوب بودن خودم ، با...
-
بازگشت
یکشنبه 30 مهر 1402 22:16
چند وقتی بود که دلم میخواست دوباره وبلاگی باشه که بنویسم تا اینکه همین چند ساعت پیش لئوی عزیز گف که وبلاگ داشته باشم بهتره و همین کافی بود تا به افکارم جامه ی عمل بپوشونم و دوباره برگردم سلااااام احتمالا منو نمیشناسین ، بله یه مدت نه چندان طولانی اینجا می نوشتم و بعد وبلاگمو پاک کردم عادت بدیه ولی نمیتونم ترکش کنم ،...